ROSHANGARAN



پرسش : امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در کربلا هم از بین برنده حق الناس نیست در عجبم از کسانی که هزاران گناه می‌کنند و معتقدند یک قطره اشک بر حسین ضامن بهشت آنهاست (؟)

پاسخ :  کسانی که اساساً اسلام را قبول ندارند، چه رسد به امام حسین علیه السلام و چه رسد به عزاداری برای او .، یکسال تمام علیه عزاداری‌های مردم ضد تبلیغ کردند و در این راستا، حتی به آیات قرآن و احادیث نبوی و سخنان مشاهیر نیز متوسل شدند، اما الحمدلله، نتیجه مع شد و امسال مراسم عزاداری، پرر از سال‌های گذشته، در ایران و سایر نقاط جهان برگزاری گردید. « وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » و « وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ».

الف – مسلمانان و به ویژه شیعیان، به خوبی می‌دانند که حتی هزاران رکعت نماز توبه و میلیون‌ها بار تکرار لفظ استغفار، "حق الناس" را از بین نمی‌برد؛ بنابر این اگر کسی گمان کند که دعا، زیارت، توبه، عزاداری و بالاخره اشک بر مصیبت امام حسین علیه السلام، "حق الناس" را جبران می‌کند، خب خطای بزرگی مرتکب شده و واقعاً تعجب هم دارد. اما آیا صدها میلیون مسلمان اعم از شیعه و سنی، برای رهایی از دیونی که به مردم دارند و حق الناسی بر عهده‌ی آنان می‌باشد، گریه می‌کنند؟!

ب – نه تنها از گریه، به تنهایی کاری بر نمی‌آید، بلکه از تمامی عزاداری‌ها، زیارت‌ها و ادعیه نیز به تنهایی کاری بر نمی‌آید، و همین طور از عبادات واجبی چون نمازهای یومیه، روزه، حج و . نیز به تنهایی کاری بر نمی‌آید، وگرنه این همه نمازخوان، خوارج، وهابی و داعشی، یا دنیاگرا و منافق نمی‌شدند؛ بلکه اینها همه وسیله، اسباب و مساعد کننده‌ی زمینه و فراهم کننده شرایط برای "اصلاح" می‌باشد؛ پس اگر کسی به این وسایل روی‌آورد، اما قصد بیدار شدن، اصلاح و رشد خود را نداشت و از آنها بهره نبرد، نه تنها هیچ فایده‌ای برایش ندارد، بلکه چه بسا سبب سقوط و گمراهی بیشترش نیز بگردد، چنان که فرمود:

« وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا » (الإسراء، 82)

ترجمه: و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می‌کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمی‌افزاید.

نکته – نقش و خاصیت "حق" همین است، اهلش را هدایت می‌کند و نااهلش (ظالم) را گمراه‌تر می‌نماید.

●- بسیاری وقتی با خدا حرف می‌زنند، عبادت، درد دل یا دعایی می‌کنند، چه دعایشان مستجاب شود و چه نشود، شقی‌تر شده و از او دورتر می‌شوند، تا جایی که به لجبازی و دشمنی نیز می‌رسند که به مراتب بدتر از کفر و انکار می‌باشد.

●- بسیاری وقتی با انبیا و اولیای الهی و حجت‌های عقلی و براهین روشن و حتی معجزات آنها مواجه شدند، به جای هدایت، گمراه‌تر نیز شدند.

●- بسیاری وقتی با امامان علیه السلام مواجه شدند، حتی نزدیکتر شدند، با آنها گفتگو کردند، و حتی دوستی و رفاقت برقرار کردند، گمراه‌تر نیز شدند.

●- این عزاداری‌ها، این اشک‌ها نیز همین‌طور است، چه برای کسی که عزاداری می‌کند و اشکی می‌ریزد، چه برای آنان که شاهد و ناظرند. برخی هدایت می‌شوند و برخی گمراه‌تر. پس مشکل از خودشان است، نه از عزاداری یا اشک، یا زیارت و دعا و . .

اشک:

در عین حال تردیدی نیست که حتی یک لحظه و یک آن، احساس پشیمانی از معاصی در محضر الهی، یک استغفار (طلب مغفرت) جدی در قلب، اگر چه به لفظ نیز بیان نگردد، یک توبه‌ی واقعی (بازگشت از گناه به سوی خدا)، پاک کننده می‌باشد و اتفاقا همان تکان خوردن دل و جاری شدن اشک نیز ضمانت اجراست؛ اما معنایش این نیست که اولاً از این پس تائب هر کاری هم کرد، مهم نیست و یک راست به بهشت می‌رود! و ثانیاً این نیست که دیگر ومی به جبران "حق الناس" ندارد، بلکه توجه، استغفار، توبه، انابه و اشک، باید سبب بیداری، هوشیاری، بصیرت و عزم راسخ گردد، چه برای اصلاح گذشته و چه برای تبیین اهداف، دوراندیشی و تدبیر آینده. و قطعاً کسانی که از شقاوت و سختی قلب‌هایشان، اشک‌هایشان نیز خشک شده و کاری جز مسخره کردن عبادات، ارادت‌ها و محبت‌های دیگران ندارند، به این مراتب حتی نزدیک نیز نخواهد شد.


www.x-shobhe.com


پرسش : چرا اصولاً مذهب مانع از شادی، رقص، موسیقی، مشروب و ارتباط با و. است و هر گونه خوشی و لذت دنیوی را حرام می‌داند و ارمغان آورنده‌ی گریه و زاری و عزاداری و زهد و. می‌باشد. و مهمتر اینکه چطور همه‌ی لذاتی که در دنیا حرام اعلام شده به یکباره در بهشت حلال می‌شود؟


پاسخ :  چنین دین و مذهبی که شما تعریفش را نمودید، که مانع شادی می‌شود و گریه و زاری به ارمغان می‌آورد، نه دین اسلام است و نه تشیع.

الف – مشکل اساسی انسان در «شناخت»، چه خداشناسی و دین شناسی باشد و چه انسان‌شناسی و چه رفتارشناسی و نیز شادی و لذت شناسی و .، دو چیز است: اول – عدم اطلاعات و معلومات درست و کافی؛دوم – تعریف غلط که از شناخت غلط نشأت می‌گیرد.

ب - حال تصور کنید اگر از یک سو دین و مذهب را آن گونه که هست، [نه آن گونه که ما در ذهن یا عمل ترسیم می‌کنیم] نشناسیم و از سوی دیگر تعاریف درستی از سایر مقولات مثل: خوشی، شادی، نشاط، غم، غصه و . نداشته باشیم، چه اتفاقی می‌افتد؟!

ج – حال به عنوان مثال دقت کنید:

ج/1 – چه کسی گفته که دین اسلام و مذهب تشیع، مانع از شادی است؟ پس آن همه توضیح و دستور العمل برای شادی و نشاط و سلامتی و تفریح جسم و جان و روان برای که و چه بوده است؟

ج/2 – چه کسی گفته که شادی و نشاط، ااماً یعنی رقص و آواز و شهوت و شراب؟ آیا اگر قرصی، یا شرابی، یا رفتاری سبب هیجانات غیر ارادی و غیر عادی در فیزیک و روان شود، ااماً نامش شادی است؟ یا این نام را گذاشته‌اند تا فریب دهند و بیشتر فروش کنند.

در همین موارد ذکر شده نیز دقت کنید:

*- در اسلام ناب، مطلق رقص و آواز و موسیقی حرام نیست، بلکه رقص مقابل دید نامحرم، آواز غنا و موسیقی طرب حرام شده است. و مطلق نوشیدن آب انگور یا آب سیب حرام نیست، بلکه اگر مبدل به شراب گردد، یعنی مخل نظم و سلامت جسم و روان و عقل گردد، حرام است.

ادامه مطلب

پرسش : چرا شما نیازهایتان را باید به خدا بگویید‌، اگر خدایتان از نیاز‌های شما بی‌خبر است، پس چطور می‌توانید بگویید که او عالم است، اگر خدایتان عالم نیست پس چرا او را پرستش می‌کنید؟ (فضای مجازی)


پاسخ :  آیا اگر به خدا نگوییم و از او نخواهیم، بی‌نیاز می‌شویم، یا این که حتماً از غیر او خواهیم خواست؟!

مستحضرید که در شبهه پراکنی در فضای مجازی، ضمن کفر و انکار و .، چقدر تلاش می‌شود تا رابطه‌ی خداپرستان با خدای‌شان، قطع شود! به راستی چرا؟! چه چیزی در این ارتباط، خدا ناباوران را اینقدر رنج می‌دهد که بطلان ارتباط خود با هزاران هزار ربّ و معبود جعلی را رها کرده‌اند و این قدر در قطع ارتباط ما با خدای حقیقی‌مان تلاش می‌کنند؟! نزدیک به دو میلیارد انسان در عصر حاضر بت و مجسمه پرست هستند، صدها میلیون نفر طاغوت پرست و شیطان پرست هستند و همه روزه و در تمام شئون زندگی خود، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، با خدایان جعلی و ناتوان خود ارتباط برقرار می‌کنند و عرض حاجت می‌نمایند، اما فقط ارتباط یکتاپرستان (موحدانِ) مسلمان، آنان را رنج می‌دهد، چرا؟!

پاسخ روشن است؛ تا وقتی انسان خداوند متعال را مالک، ربّ و رازق خود بداند، به خدایان کاذب وابسته نمی‌گردد و آنها را "ولی نعمت" خود نمی‌داند و به بندگی آنها نمی‌پردازد و بالتبع در مقابل ادعای فرعونیِ ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) تحمیلی آنان ایستادگی می‌کند.

نکته – یک: برای ایجاد شبهه، دلسردی، یأس، شک و بالاخره تلاش برای قطع ارتباط، از هر راهی وارد می‌شوند، حتی اگر شده، "علم خدا" را بهانه می‌کنند، تا "دعا" را که عامل ارتباط و اتصال مستمر می‌باشد را قطع کنند؟!

اکنون در سؤال فوق، انکار و ایجاد تشکیک را با هم جمع کرده است؛ ابتدا  می‌گوید: اگر خدا عالم است، پس چرا دعا می‌کنید – بعد تشکیک می‌کند که اگر دعا می‌کنید؟ پس چگونه او را عالم می‌دانید؟ و در نتیجه دردِ اصلی‌اش را بیان می‌دارد که «اصلاً چرا او را می‌پرستید؟!».

نکته – دو: در واقع می‌گوید: «اگر خدای علیم وجود دارد، با او قطع ارتباط کنید و دعا نکنید، و چون دعا می‌کنید، پس خدایی وجود ندارد!». از این رو، پاسخ ذیل، برای این مغالطه و سفسطه آنان نیست، بلکه برای اطلاع بیشتر موحدان، نسبت به مقوله‌ی "دعا" می‌باشد:

دعا، دعوت (خواندن) است

"دعا" یعنی دعوت کردن و خواستن. حتی خودِ خداوند متعال "داعی = دعوت کننده" است، بندگانش را می‌خواند و به حق دعوت می‌کند و از آنان ایمان به توحید و معاد را می‌خواهد. منتهی دقت شود که خواندن و دعوت کردن، همیشه از روی نیاز نمی‌باشد، بلکه اگر از جانب "غنی" صورت پذیرد، "امر" است و اگر از سوی فقیر و نیازمند صورت پذیرد، خواندنی همراه با درخواست و خواهش است. چنان که فرمود خداوند شما را در روز قیامت به دعوت می‌کند، یعنی فرا می‌خواند « ثُمَّ إِذَادَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ – الرّوم، 25» - یا آن که فرمود: در روز قیامت، هر قومی را با امامش دعوت می‌نماید (فرا می‌خواند) «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ / الإسراء، 71»؛ و تمامی انبیا، اولیا و حجج خود علیهم السلام را مأمور به دعوت بندگانش به سوی خود نموده است، چنان که فرمود: « وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ - و در حقیقت این تویى که جدا آنها را به راه راست مى‏‌خوانى / المؤمنون، 73»؛ و نیز فرمود که بهترین گفتار برای همگان این است که دعوت کننده به سوی حق تعالی باشند و اذعان کنند که یکی از مسلمانان هستند:

ادامه مطلب

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله‌ الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.


 ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحله‌‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی (۱)
از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به‌پاخاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده ‌است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.

 پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغازگر عصر جدید عالم
آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونه‌گون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجلِ محتوم خود نزدیک‌تر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانه‌ی انقلاب و چهل دهه‌ی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست‌وپنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.

 شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشه‌زنده‌ی انقلاب اسلامی
برای همه‌چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌اندازهای مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.

 دفاع ابدی از نظریه‌ی نظام انقلابی
انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم ی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.

 جمهوری اسلامی و فاصله‌ی میان بایدها و واقعیتها
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمان‌خواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی‌شدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بی‌شک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.

 انقلاب اسلامی؛ مایه‌ی سربلندی ایران و ایرانی
انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایه‌ی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است. در هیچ معرکه‌ای حتّی با آمریکا و صدّام، گلوله‌ی اوّل را شلّیک نکرده و در همه‌ی موارد، پس ‌از حمله‌ی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی‌رحم و خون‌ریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنه‌ی عمل جهانی و منطقه‌ای در کنار مظلومان جهان، مایه‌ی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.

 برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت
اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل درباره‌ی گذشته است.

عزیزان! نادانسته‌ها را جز با تجربه‌ی خود یا گوش سپردن به تجربه‌ی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزموده‌ایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیده‌ایم و شما خواهید دید. دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزه‌ای قوی، تحریف و دروغ‌پردازی درباره‌ی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همه‌ی ابزارها برای آن بهره میگیرند. رهن فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده‌نظامش نمیتوان شنید.

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Alexandra Christina Jennifer hioki امداد خودرو ایلخچی آتامان عزیزی دده بالا شبکه جهانی اربعین مهدوی صحرا مد روز وبلاگی برای تمامی گیمر ها ✔ درآرزوی فردا...